” برنامه­ ریزی مسکن عبارت از تلاشی متمرکز به­منظور یافتن راهکارهای تامین سرپناه است، که می­توان آن­را در قالب جستجوی چارچوبی برای منطقی کردن روابط دو سویه بین بخش عرضه و تقاضا خلاصه کرد. در این چارچوب، افزایش کارآیی بخش عرضه، توانمندسازی بخش تقاضا، شفاف و سازگار کردن روابط بین آن­ها و انطباق زمانی و مکانی این دو، در جهت دستیابی به بهترین نتایج و حصول مطلوبیت لازم، می ­تواند اقدام­های مورد انتظار در برنامه­ ریزی  بخش مسکن را رقم زند” (امچکی, 1379, ص. 6).

پدیده بی­مسکنی یا بدمسکنی اقشار کم­درآمد شهری از جمله مسائلی هستند که به­ طور نسبی در همه کشورهای دنیا وجود دارد. هر کشوری بنا بر ماهیت سیاسی ایدئولوژی حاکم، امکانات مالی و دیدگاه ­های صاحب­نظران خود، روش­های مختلفی را برای بهبود وضعیت مسکن اتخاذ می­نماید. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همواره از سوی سیاست­مداران و یا کارشناسان، راهبردها و راهکارهایی برای بهبود وضع مسکن کشور پیشنهاد شده است. از جمله مهم‌ترین راهکارها، تدوین برنامه­ های میان­مدت توسعه در راستای کاهش معضل مسکن می­باشد. به‌طورکلی تقسیم ­بندی این برنامه­ ها به دو صورت برنامه­ های قبل از انقلاب و برنامه­ های بعد از انقلاب می­باشد. که در هر دوره پنج برنامه عمرانی میان­مدت تدوین شده است. اما توجه به مسکن از برنامه سوم توسعه قبل از انقلاب شروع شد و در برنامه سوم بعد از انقلاب بیش­تر از برنامه­ های قبلی مورد توجه قرار گرفت. آنچه که در این پژوهش مورد نظر می باشد، مقایسه­ عملکرد سیاست­های اعمال شده در برنامه سوم و چهارم عمرانی بعد از انقلاب اسلامی و اثر بخشی این سیاست­ها بر مسکن کم­درآمدها با در نظر گرفتن شاخص ­های مختلف می­باشد.

1-1-    طرح مسئله و ضرورت تحقیق

تامین مسکن اقشار کم­درآمد شهری یکی از اساسی­ترین مشکلاتی است که بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران با آن دست‌به‌گریبان می­باشند. یافتن راه ­ها و الگوهای عملی توسط دولت و بخش خصوصی و تدوین برنامه­ های اجرایی کوتاه و بلندمدت در دهه­های اخیر برای گشودن گره کور مسکن به معضلی لاینحل تبدیل شده است. تامین

خرید اینترنتی فایل متن کامل :

 

 مقالات و پایان نامه ارشد

 مسکن اقشار کم­درآمد از این جهت واجد اهمیت می­باشد که این قشر تنها با تکیه بر توانایی­های مالی و مهارتی خودشان، قادر به تهیه مسکن مناسب نیستند و همواره نیازمند حمایت­های دولتی می­باشند و در صورتی که از چنین حمایت­هایی برخوردار نشوند، ناچار در راستای تامین این نیاز حیاتی، جذب بازار غیر رسمی شده و از طریق آن تنها سرپناهی را برای خود تدارک خواهند دید که نمی­ توان آن را مسکنی نامید که شایسته کرامت انسان باشد.

در این راستا اصل 31 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آشکارا این حق را که مسکن خانوار نباید از حداقل نیازهای زیستی و سکونتی انسان کمتر باشد، مطرح می­نماید. بنابراین در دوره­ های مختلف، سیاست­های مختلفی در قالب برنامه­ های توسعه عمرانی در راستای حل مشکل مسکن بویژه برای اقشار کم­درآمد تدوین و اجرا شده ­اند. از جمله این سیاست­ها می­توان به ساخت خانه­های ارزان­قیمت برای کم­درآمدها، ایجاد بانک رهنی در برنامه­ های قبل از انقلاب و در نظر گرفتن اهدافی چون اولویت دادن به مسکن محرومان، تأمین مسکن اجتماعی و تشویق مسکن حمایتی، پشتیبانی از ایجاد تشکل­های صنفی و موسسات محلی در راستای تأمین مسکن اقشار کم­درآمد، حمایت از سیاست­های انبوه­سازی و مسکن مهر در برنامه­ های بعد از انقلاب، اشاره نمود.

لذا در پژوهش حاضر به بررسی جهت­گیری برنامه­ های سوم و چهارم و ارتباط­شان با یکدیگر و میزان تاثیرگذاری آن­ها بر تامین مسکن کم­درآمدها از طریق تعریف و مطالعه شاخص ­هایی چون نحوه تصرف و مالکیت مسکن، روند تولید مسکن، روند تغییر قیمت مسکن، شاخص دسترسی به مسکن، مدت زمان انتظار برای دسترسی به مسکن و شاخص ­هایی از این قبیل پرداخته خواهد شد.

پژوهش حاضر به‌نوعی ارزیابی پس از برنامه[1]محسوب می‌شود، چراکه به ارزیابی سیاست‌ها و برنامه‌ها پس از اجرای آن‌ ها پرداخته شده است.

 


 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...